RiseOfSaSaj

فصل دوم : کار و کاریابی...

RiseOfSaSaj

فصل دوم : کار و کاریابی...

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

روزها مثل فشنگ از اسلحه خارج و سپری میشن.اومدم عسلویه و الان حدود ۷ روز هست که سر کار هستم.همون کار قبلیه البته یه خورده چالش های عجیب تر.در کل بدک پیش نمیره.از خیلی از مشکلات هم از نظر مکانی فاصله گرفتم ولی از نظر ذهنی نه...!

الان یه پام توی بازرسی هست و یه پام توی دفتر فنی!!!دارم به هر دو واحد کمک میکنم.

ته دلم ناراحت نیست...حس میکنم آخرش آینده منو به طرف روشناییش میکشه...خبری نیستا!!!همینجوری الکی حس میکنم.

اصلا دوست دارم حس کنم.فضولی؟؟؟!!!!

  • Sa Saj

مدت هاست که وقت نکردم بیام اینجا.توی این دو سه ماهه اخیر مشکلات زندگیم زیاد شدن که دیگه حتی نمیتونم به یه آینده روشن فکر کنم.صبح تا شب گرفتارم و هر وقت هم بیکارم هزار تا فکر و خیال میکنم.

وضعیت مالیم ، وضعیت خانوادگیم ، وضعیت درآمدم ، وضعیت روابطم و ... خیلی وخیم شده و راستش دیگه نمیکشم.میخوام از خیلی هاشون فرار کنم و دوباره برگردم عسلویه و به یه کاری شبیه به کار قبلیم ادامه بدم.قرار نیست من همه مشکلات رو حل کنم و خیلی هاش از عهده من هم بر نمیاد.حداقل یه جا و مکان قابل سکونت و یه حقوق بخور نمیر بهم میدن.فردا ظهر حرکت میکنم به سمت عسلویه...

دیگه فکر می کنم روز خوب نمیاد...اما شما این طور فکر نکنید...همیشه توی وبلاگم میخواستم بگم هر چقدر هم اول راه باشید ، اگه به رفتن ادامه بدید بالاخره یه روز به مقصد می رسید...

حالا خودم به حرفام شک دارم.امیدوارم بازم بتونم بیام باهاتون درد و دل کنم.فعلا بچه ها...دوستتون دارم.

  • Sa Saj