RiseOfSaSaj

فصل دوم : کار و کاریابی...

RiseOfSaSaj

فصل دوم : کار و کاریابی...

یادداشت شماره سه : چشم هات رو ببند و رد شو...

چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۱۹ ق.ظ

چند شب پیش در انجمن نوابغ و احمق ها نشسته بودیم و از گل و سُنبل و ارزونی و پول و زندگی و مُردگی و ... حرف می زدیم که صحبت به برنامه ریزی رسید.داشتیم اول بحث می کردیم که آیا برنامه ریزی واسه زندگی خوبه یا بد؟...اصلا فایده ای داره؟!...

یکی از بچه ها گفت من به برنامه ریزی و این چیزها اعتقاد ندارم و فکر می کنم زندگی همش از قبل نوشته شده و ما فقط این وسط سرنوشتمون رو بازی می کنیم.خلاصه نزدیک به نیم ساعت همه ساکت بودن و به حرفاش گوش میکردن تا اینکه یکی از بچه ها که بچه آروم و منطقی و با شخصیتی هست گفت:

من حرفات رو شنیدم و دیدگاهت رو ازت قبول می کنم ، ولی اگه واقعا خودت به حرفایی که زدی اعتقاد داری ،  وقتی داری از خیابون رد میشی  ، به جای اینکه به چپ و راست نگاه کنی ، چشم هاتو ببند و از خیابون رد شو...

دیشب تا الان از فکر این جملش در نمیام...


  • Sa Saj

نظرات (۲)

احتمالاً بحث همیشگی اختیار یا جبر بوده که هیچ وقت به نتیجه نرسیده.
اینکه دوستتون گفتن چشماتو ببند از خیابون رد شو لزوماً نقض جبرگرایی نیست.
پاسخ:
بیشتر بحث در مورد این بود که ما چند تا جوونیم و نباید به بهانه جبر ، از تلاش برای آینده دست برداریم آخه هممون رشته ی تحصیلیمون مهندسی بود (اغلب عمران ، مکانیک و شیمی) و کاری به علوم فلسفی نداریم.
این متن رو من توی یه کتابی خوندم که اسمش یادم نیست الان ، ولی جمله اش خوب یادم مونده :

« من تازه متوجه شده ام افرادی که معتقدند که سرنوشت از قبل نوشته شده اشت هم موقع عبور از خیابان دو طرف را نگاه می کنند .»

دوستتون با جمله ی خوبی تونستن توی بحث پیشی بگیرن .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی