- ۳ نظر
- ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۴۳
به زودی یه وبلاگ جدید می سازم و در مورد کار در صنعت نفت و گاز و به خصوص پتروشیمی خواهم نوشت...
البته همین وبلاگ رو هم ادامه میدم و در مورد روزمرگی های غیرکاریم مینویسم.
وبلاگ اولم که در مورد سربازی بود هم با وجود اینکه فریز شده ولی گهگاهی سر میزنم و اگه کامنتی بذارید با جون و دل میخونم و جواب میدم...
خوب بالاخره یه کاری که اسمش رو بشه کار گذاشت پیدا کردم.به نظرم مهم ترین دوره زندگی من این دوره خواهد بود.کارم توی یه پروژه بزرگ پتروشیمی در حال ساخت در سایت دو منطقه ویژه اقتصادی پارس هست که فکر میکنم حدود سه سال دیگه بهره برداری خواهد شد.خوشبختانه دیگه کارگر یا کارآموز نیستم و عنوان شغلی کارشناس یا کارمند دارم.واحدی که من در اون کار میکنم QC یا Quality Control هست.مهندسی که سرپرست ما هست یه آدم فوق العاده هست.یه شخصیت بزرگ و مهندس کاربلد.میخوام با تمام وجود و تلاش شاگردش بشم و ازش کار یاد بگیرم.کار اینجا خیلی سنگینه چون پروژه باید در نهایت ایمنی و سرعت پیش بره که البته مشکلات بودجه و کمبود امکانات و منابع مالی و همچنین تحریم ها روند کار رو با مشکلاتی روبرو کرده.
خدا رو چه دیدی شاید این پتروشیمی بعد از چند سال که به بهره برداری رسید ، من رو به عنوان نیروی رسمی شرکت قبول کرد.البته خوب احتمالش کمه و احتمالا بعد از پروژه ما هم بیکار میشیم.نمی خوام الان تو فکر این چیزا باشم.فقط یادگیری و تلاش و تلاش...
خوب برگشتم عسلویه.فردا دوباره میرم پتروشیمی زاگرس که کارورزی رو ادامه بدم.دفعه قبل بیشتر درگیر کارهای تطبیق خودم با شرایط اسکان و رفت و آمد به پتروشیمی بودم.امیدوارم بتونم این ۱۴ روز کاملا مفید واقع بشم.این دفعه دیگه گوشی هم دارم و همزمان میتونم هم عملی یاد بگیرم هم توی نت در مورد انواع تجهیزات سرچ کنم.
پیش به سوی کار و تلاش تا رسیدن به موفقیت...
به عنوان شروع تصمیم میگیرم صبح کمی زودتر بیدار بشم و کمی حرکات کششی انجام بدم.
خوب بعد از بیست و چند روز کار و کارآموزی توی عسلویه ، دیروز برگشتم شیراز.هوا خیلی خنک و مطلوبه(اگه سرباز نباشی هوای سرد خیلی میچسبه).الان کل پولمو خرج کردم واسه گوشی هوشمند ، آخه گوشی فعلیم قدیمیه و باتری و کاراییش خیلی کم شده و حتی دیگه واتس رو هم به زور میاره.امروز از یه فروشگاه سفارش دادم از تهران برام بفرستن.فروشگاه خییییلی شناخته شده ای نیست و راستشو بخواید یه کم استرس دارم.امیدوارم کلاه سرم نذارن.یه چند روزی سرچ کردم و این گوشی رو انتخاب کردم :
رنگ آبیش رو سفارش دادم.خدایی از مشکی خسته شدم.آبیش خیلی ضایع اس به نظرتون ؟ :))))
این روزها واسه خودم تو پتروشیمی زاگرس می چرخم و از مهندس ها سوال میپرسیم.بعضی سوالات رو تکنسین ها یا حتی کارگرها و بعضی سوالات رو هم بهره بردارها جواب میدن ولی در کل بیرون کشیدن اطلاعات از بیشترشون سخته.متاسفانه توی صنعت فرهنگ پایینه و خساست در انتقال اطلاعات وحشتناکه.این چند روز بیشتر درگیر کارهای منطبق شدن با سرویس و رفت و آمد و کلا وفق دادن خودم با زندگی صنعتی بودم.حالا کم کم وقتشه یه قوانین و مقرراتی رو واسه کسب حداکثر بهره از این دوران برای خودم وضع کنم.البته فردا هم خیلی وقت نمیکنم کاری کنم ولی از پس فردا شدید میچسبم به کار و مطالعه و تجربه...
من از 7 صبح تا 7 شب سر کارم و وقتی میرسم خوابگاه ساعت حدودا هشت میشه و فقط واسه حمام و شام وقت دارم.البته یکی دو ساعتی هم میشه مطالعه یا هر کاری انجام داد.
باید اونجا سعی کنم با تکنسین ها بیشتر کار کنم و تا جایی که میتونم دست به آچار بشم.همچنین باید عمیقا مطالعه کنم و از تایم هایی که اونجا کاری نیست به بهترین شکل استفاده کنم.خوابگاه هم که اومدم باید نهایت تلاشم بکنم که یه خورده مطالعه داشته باشم و هم به کارهایی که فردا قراره انجام بدم فکر کنم.در کل باید از این سه ماه بسیار بسیار استفاده کنم...
خوب این دیگه آخرین بار بود که میرم اورهال!خیلی خسته شدم.البته خیلی مفید بود.کلی فلنج و مبدل و ولو و ... باز کردیم.یه خورده آچارها و پیچ و مهره ها رو هم شناختم.ولی خوب باز کردن بعضی تجهیزات واقعا سخت بود.شاید واسه باز کردن یه پیچ و مهره نیاز به نیم ساعت چکش زنی با تمام توان بود.
یه شب هم رفتم توی یه وسل تنگ و تاریک و با چکش برقی توی ارتفاع خیلی خیلی بالا کلی پلیمر از دیواره جدا کردم که بدترین شب اورهال بود و چیز جدیدی هم یاد نگرفتم.یه بدبختی هم که داشتم این بود که افتادم شیفت شب و از 7 شب تا 7 صبح شدیدا کار میکردم و تنظیم خواب و بیداریم کامل به هم خورد.
راستی حقوقم هم روزی 165 هزار تومان بود که کلا بالای 1 میلیون و دویست کار کردم که حالا خدا میدونه کی به حسابم واریز شه...
امروز رفتم زاگرس واسه کارورزی و فردا رسما دوره سه ماهه کارورزی من توی پتروشیمی زاگرس شروع خواهد شد...